کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز پیچیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چیز فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده ، صاحب اطلاع .
-
به چیز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(ب . تَ) (مص ل .) در شمار آن چیز آوردن .
-
جستوجو در متن
-
مرغول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) پیچیده ، زلف پیچیده و مجعد.
-
اغلاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دربستن . 2 - سخن را پیچیده گفتن . 3 - (اِمص .) پیچیده گویی .
-
ملتف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فّ) [ ع . ] (ص .) پیچیده ، درهم پیچیده (گیاه و جز آن ).
-
مزمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) در جامه پیچیده شده ، در گلیم پیچیده .
-
ملتوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به خود پیچیده ، پیچ در پیچ شونده . 2 - نوعی از حرکت نبض که مانند ریسمان پیچیده محسوس شود.
-
ضغث
فرهنگ فارسی معین
(ض ِ یا ضَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) دستة گیاه خشک و تر به هم آمیخته یا در هم پیچیده . 2 - (ص .) پیچیده ، درهم . 3 - کار آشفته . ج . اضغاث .
-
بغبندی
فرهنگ فارسی معین
(بُ غْ بَ) ( اِ.) رختخواب پیچیده در چادرشب .
-
برتافته
فرهنگ فارسی معین
( ~. تِ) (ص مف .) 1 - برگشته . 2 - پیچیده . 3 - تاب آورده .
-
پیخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ یا تَ) (ص مف .) پیچیده .
-
تاب خورده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) پیچیده ، تابیده شده .
-
تاب داده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) پیچیده ، به هم بافته .
-
تنجیده
فرهنگ فارسی معین
(تَ دِ) (ص مف .) به خود پیچیده ، در هم فشرده .