کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز نو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چیز فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده ، صاحب اطلاع .
-
به چیز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(ب . تَ) (مص ل .) در شمار آن چیز آوردن .
-
جستوجو در متن
-
نو
فرهنگ فارسی معین
(ص .) [ په . ] (ص .) تازه ، جدید.
-
مستجد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) نو کننده ، نو گرداننده .
-
نو
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ) (اِمص .) 1 - ناله . 2 - جنبش ، حرکت . 3 - لرزه ، لرزش .
-
نوباوه
فرهنگ فارسی معین
(نُ وِ) (اِمر.) 1 - نو پدید آمده ، نو رسیده . 2 - کودک ، نوزاد. ج . نوباوگان .
-
مجدداً
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ دَ دَ نْ) [ ع . ] (ق .) از نو، از سر نو.
-
ابداع
فرهنگ فارسی معین
(ا ِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نوآوردن ، نو پیدا کردن ، ایجاد، اختراع . 2 - شعر نو گفتن ، به طرز نو شعر سرودن . 3 - کند شدن مرکب در رفتار، درماندن .
-
استطراف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نو شمردن . 2 - تازه و نو یافتن . 3 - شگفت داشتن .
-
استهلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ماه نو دیدن . 2 - (مص ل .) پدیدار شدن ماه نو.
-
تجدد
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نو شدن ، تازه شدن . 2 - گرایش به نو شدن و نوخواهی .
-
نوپرداز
فرهنگ فارسی معین
(نُ. پَ) (ص فا.) 1 - آن که چیزی نو آورد. 2 - شاعری که به سبک نو شعر گوید.
-
جدید
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) تازه ، نو.
-
حادث
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ ع . ] (اِفا.) تازه ، نو.