کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز ممکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چیز فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده ، صاحب اطلاع .
-
به چیز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(ب . تَ) (مص ل .) در شمار آن چیز آوردن .
-
جستوجو در متن
-
ممکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) برقرار شده ، پابرجا.
-
ممکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (ص .) میسر، آسان .
-
بیشینه
فرهنگ فارسی معین
(بِ نِ یا نَ) (ص نسب . اِمر.) بیشترین مقدار ممکن .
-
شاید
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (ادات احتمال ، ق . شک و ظن ) محتمل است ، ممکن است ، احتمالاً، محتملاً.
-
مقدور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) قدرت داده شده ، توانا شده بر چیزی ، ممکن ، شدنی .
-
حتی الامکان
فرهنگ فارسی معین
(حَ تَّ لْ اِ) [ ع . ] (ق .) تا بتوان (فره )، تا آن جا که ممکن است ، تا دست دهد.
-
ذن
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) (اِ.) از مذهب های بودایی که دستیابی به نور حقیقی را تنها از راه تفکر و مکاشفة شهودی مستقیم ممکن می داند.
-
سنگین
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص نسب .) 1 - از جنس سنگ . 2 - ثقیل ، گران . 3 - باوقار. 4 - اثری هنری که فهمیدنش بر هر کسی ممکن نباشد.
-
صورت بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - شکل گرفتن . 2 - به تصور درآمدن . 3 - ممکن شدن .
-
کیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) کیسه ای با جدار غشایی در بافت ها، دارای مادة مایع یا نیمه جامد که ممکن است طبیعی یا مرضی باشد.
-
مستحیل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) سخن محال ، امری که محال و غیر ممکن باشد، از حالی به حالی درآینده .
-
آنوریسم
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ یو. ] (اِ.) غدة متشکل از خون که غالباً به شریان مربوط است و محتویات آن ممکن است خون مایع یا خون منعقد باشد؛ آنوریسما و انوریسم نیز گویند.