کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز فهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیز فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده ، صاحب اطلاع .
-
واژههای مشابه
-
به چیز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(ب . تَ) (مص ل .) در شمار آن چیز آوردن .
-
جستوجو در متن
-
افهام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ فهم ؛ دانش ها، فهم ها.
-
فهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ هْ) [ ع . ] (مص م .) 1 - درک کردن ، دریافتن . 2 - (اِمص .) درک ، دریافت . 3 - (اِ.) نیروی فهم و ادراک . جِ افهام .
-
شهم
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) 1 - چالاک . 2 - تیز فهم .
-
نکته سنج
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) [ ع - فا. ] (ص فا.)باریک - بین ، تیز فهم .
-
هوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ) 1 - زیرکی ، آگاهی . 2 - عقل ، فهم . 3 - جان ، روان .
-
ویر
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - هوش ، فهم . 2 - یاد، ذهن .
-
غت
فرهنگ فارسی معین
(غُ یا غَ) (ص .) 1 - جاهل ، نادان . 2 - گول ، کم فهم .
-
قرنیطس
فرهنگ فارسی معین
(قَ طُ) [ معر. ] (اِ.) عقل ، فهم ، هوش .
-
فهیم
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (ص .) با فهم ، دانا.
-
استفهام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) طلب فهم کردن . 2 - پرسیدن . 3 - (اِمص .) پرسش .
-
گنده پران
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (ص فا.) (عا.) کسی که سخنانی بیشتر از فهم خود می زند.