کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارچوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زفرین
فرهنگ فارسی معین
(زُ فْ) (اِ.) حلقه ای که بر چهارچوب در نصب کنند؛ زلفین .
-
دریواس
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) 1 - چهارچوب درِ خانه . 2 - چهار طرف در خانه .
-
فرودین
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ) 1 - (ص نسب .) زیرین ، پایینی . 2 - (اِ.) چهارچوب ، آستانة در.
-
زهوار
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند. 2 - چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند.
-
شاسی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - چهارچوب ، قاب . 2 - اسکلت اصلی اتومبیل که بخش های دیگر روی آن سوار می شود.
-
کادر
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - شکلی هندسی یا زینتی که نوشته یا تصویری را برای مشخص یا متمایز شدن در داخل آن قرار می دهند. 2 - اشخاص آموزش دیده یا دارای تخصص لازم برای کار در یک سازمان معین ، پایوران (فره ). 3 - چهارچوب ، قالب ، محدوده .
-
بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) 1 - (مص مر.) بستن ، سد کردن . 2 - ( اِ.) حلقه یا نیم دایره ای که به چهارچوب در یا پنجره متصل است و چفت یا قفل در آن قرار می گیرد. 3 - هر نوع وسیله برای گرفتن و نگهداشتن چیزی . 4 - جایی که مردم برای ایمن ماندن از تعرض یا دادخواهی به آن جا پناهنده...