کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چنگ رومی
فرهنگ فارسی معین
(چَ گِ) (اِمر.) شلیاق ، یکی از صورت های فلکی شمالی ؛ که به صورت چنگی فرض شده است . پرنورترین ستارة آن نسر واقع می باشد و اثافی و دیگ پایه هم گویند.
-
جستوجو در متن
-
ابریشم بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) مزد ساز زدن و چنگ زدن (مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز).
-
پنجه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) 1 - چنگ زدن . کسی را زخمی کردن . 2 - کنایه از: درافتادن با کسی ، جنگیدن .
-
امتساک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - چنگ زدن . 2 - نگاه داشتن .
-
چنگی
فرهنگ فارسی معین
(چَ)(ص نسب .)1 - چنگ زدن .2 - مطرب ، خنیاگر.
-
درآویختن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. تَ) (مص م .) 1 - گلاویز شدن ، چنگ زدن . 2 - آویزان شدن .
-
اتّضاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - چنگ زدن . 2 - پناه بردن .
-
استعصام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - چنگ زدن . 2 - پناه آوردن .
-
استمساک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) چنگ در زدن ، تمسک جستن . 2 - (اِمص .) تمسک ، اعتصام .
-
نشلیدن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) 1 - آویختن و آویزان کردن . 2 - تشبث ، چنگ زدن در چیزی .
-
آویختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) آویزان کردن . 2 - فرو گذاشتن ، پایین انداختن . 3 - حمایل کردن . 4 - دار زدن . 5 - (مص ل .) آویزان شدن . 6 - جنگیدن . 7 - چنگ زدن ، تمسک جستن .
-
تشبث
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چنگ زدن به چیزی ، چیزی را دست آویز قرار دادن .
-
تماسک
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خود را نگاه داشتن . 2 - چنگ در زدن و آویختن .
-
تمسک
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ سُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) چنگ زدن ، دستاویز قرار دادن . 2 - (اِ.) سند، حجت .