کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشمک
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (اِمصغ .) 1 - چشم کوچک . 2 - اشاره با گوشة چشم . 3 - عینک .
-
جستوجو در متن
-
تغامز
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) چشمک زدن ، غمزه آمدن .
-
چشمیزک
فرهنگ فارسی معین
(چَ زَ) (اِمصغ .) = چشمیزج . تشمیزج : دانه ای است سیاه به اندازة بهدانه و آن را از گیاهی که در حجاز و سودان روید بدست آرند و در طب قدیم مستعمل بود؛ چشمک ، چشام ، چشوم ، چشم .
-
چراغ
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ په . ] (اِ.) آلتی که در تاریکی آن را روشن کنند و آن دارای اقسامی چند است . ؛~ چشمک زن نوعی چراغ راهنمایی که به طور متناوب و لحظه ای خاموش و روشن می شود. ؛~ جادو یا ~ علاءالدین چراغی افسانه ای منسوب به علاءالدین یکی از پهلوانان داستان های ...