کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه چشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشمه چشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) سوراخ سوراخ ، خانه خانه ، مشبک .
-
واژههای مشابه
-
چشمة آفتاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کنایه از: خورشید.
-
چشمة خضر
فرهنگ فارسی معین
( ~ خِ)(اِمر.) آب حیات ، آب زندگانی .
-
جستوجو در متن
-
خانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چشمه . 2 - حوض .
-
ینابیع
فرهنگ فارسی معین
(یَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ینبوع ؛ چشمه ها.
-
زهاب
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - آبی که از شکاف سنگ یا چشمه تراوش کند. 2 - چشمة جوشان .
-
آب خوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) 1 - آبخوری . 2 - آبگیر. 3 - چشمه ، جویبار.
-
نبوع
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) بیرون آمدن آب از چاه و چشمه .
-
آبزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) آبی که از کنار چشمه ، رود، تالاب و امثال آن به بیرون تراود.
-
نبک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) زهاب ، جایی کنار چشمه یا رودخانه که آب باریکی از آن خارج می شود.
-
تسنیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پُر کردن ظرف . 2 - (اِ.) نام چشمه ای در بهشت .
-
مدامع
فرهنگ فارسی معین
(مَ مِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مدمع . 1 - چشمه ها. 2 - مجرای اشک . 3 - کُنج چشم .
-
سربرغ
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) (اِمر.) جایی که آب از چشمه یا رودخانه در تالاب و برغ رَوَد و در آن جا جمع گردد.