کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشمه
فرهنگ فارسی معین
(چَ مِ یا چَ مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - جایی از زمین یا کوه که به طور طبیعی آب از آن بیرون آید. 2 - سوراخ ریز. 3 - منبع ، اصل . 4 - آب اندک . 5 - چیز اندک . 6 - قسم ، نوع . 7 - ممر معاش .
-
واژههای مشابه
-
چشمه چشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) سوراخ سوراخ ، خانه خانه ، مشبک .
-
چشمة آفتاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کنایه از: خورشید.
-
چشمة خضر
فرهنگ فارسی معین
( ~ خِ)(اِمر.) آب حیات ، آب زندگانی .
-
چشمه سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - زمینی که در آن چشمه بسیار باشد. 2 - سرچشمه .
-
جستوجو در متن
-
زهاب
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - آبی که از شکاف سنگ یا چشمه تراوش کند. 2 - چشمة جوشان .
-
خانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چشمه . 2 - حوض .
-
نبک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) زهاب ، جایی کنار چشمه یا رودخانه که آب باریکی از آن خارج می شود.
-
ینابیع
فرهنگ فارسی معین
(یَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ینبوع ؛ چشمه ها.
-
آب خوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) 1 - آبخوری . 2 - آبگیر. 3 - چشمه ، جویبار.
-
آبزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) آبی که از کنار چشمه ، رود، تالاب و امثال آن به بیرون تراود.
-
خانیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (اِمصغ .)1 - چشمة کوچک . 2 - حوض کوچک .
-
سربرغ
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) (اِمر.) جایی که آب از چشمه یا رودخانه در تالاب و برغ رَوَد و در آن جا جمع گردد.