کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ساید
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) چرکی که از آهن بیرون آرند.
-
کیخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرکی که در گوشه های چشم پیدا شود.
-
آنژین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) گلو درد چرکی که با تب همراه است .
-
کپره
فرهنگ فارسی معین
(کَ پَ رِ) (اِ.) (عا.) = کبره : چرکی که روی اشیاء بندد.
-
کچل
فرهنگ فارسی معین
(کَ چَ) (ص .) 1 - بی مو، طاس . 2 - کسی که سرش زخم های چرکی دارد.