کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چروک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چروک
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چین و شکن روی پارچه یا پوست بدن .
-
جستوجو در متن
-
چروکیدن
فرهنگ فارسی معین
(چُ دَ) (مص ل .) چروک شدن .
-
چرک
فرهنگ فارسی معین
(چُ رَ) (اِ.) [ تر. ] = چروک . چورک : نان .
-
چماله
فرهنگ فارسی معین
(چُ لِ) (ص .) (عا.) پارچه یا لباس ِ چین و چروک دار.
-
ژنگ
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (اِ.) مخفف آژنگ ، چین و چروک روی پوست بدن .
-
شکنج
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِ.)1 - چین و چروک . 2 - پیچ و خم .
-
کنج
فرهنگ فارسی معین
(کُ نْ) (اِ.) 1 - گوشه ، زاویه . 2 - چین و شکن و چروک .
-
اتو
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ روس . ] (اِ.) = اطو: ابزاری آهنی با یک صفحة صاف که به وسیلة برق گرم می شود و با آن چین و چروک پارچه یا لباس را از بین ببرند.
-
انجوخیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص ل .) = انجخیدن : چین و چروک یافتن پوست چهره و بدن .
-
تغضن
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ ضُّ) [ ع . ] (مص ل .) چین و چروک افتادن پوست بدن یا جامه .
-
جندره
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ رِ) (اِ. ص .) 1 - ناتراشیده ، هر چیز پرچین و چروک . 2 - چوبی که با آن رخت و فرش را مالند.
-
شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِ.) 1 - تای و چین و چروک . 2 - پیچ و خم زلف . 3 - شکست در جنگ .
-
معکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ کَّ) [ ع . ] (ص .) بزرگ شکم ، کسی که شکمش از فربهی چین و چروک دارد.
-
کرگدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد.پوستش ضخیم و پُر چین و چروک است . در هندوستان و افریقا زندگی می کند.