کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرمین
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ص نسب .) هر چیز که از چرم ساخته شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
چرمینه
فرهنگ فارسی معین
(چَ نِ) (ص نسب .) نک چرمین .
-
یلب
فرهنگ فارسی معین
(یَ لَ) [ ع . ] (اِ.) جوشن چرمین .
-
خیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مَشک ، ظرف چرمین که در آن آب ، دوغ ، روغن و مانند آن ریزند.
-
طراف
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) خرگاه ادیم ، خیمة چرمین ؛ ج . طرف .
-
کندوره
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ یا رِ) (اِ.) 1 - سفره ، سفرة چرمین . 2 - پیش بند.
-
لنده ره دوزی
فرهنگ فارسی معین
(لَ دَ رِ) (حامص .) گل و بوتة چرمین که به چادر و تجیری می دوزند.
-
لیمه
فرهنگ فارسی معین
(م یا مَ) 1 - چرک . 2 - کفش چرمین از چرم دباغت ناکرده .
-
بساط
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - گستردنی . 2 - شادروان . 3 - فراخی میدان . 4 - سفرة چرمین .
-
خرمدان
فرهنگ فارسی معین
(خُ رَ) (اِمر.) کیسه ای چرمین که درویشان و مسافران بر پهلو بندند و پول و اشیاء دیگر را در آن ریزند.
-
نطع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سفرة چرمین . 2 - سفره ای از چرم که سر گناهکار را روی آن می بریدند.
-
قفدان
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - غلاف سرمه دان . 2 - کیسة چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند.
-
دول
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِ.) 1 - ظرف چرمین یا فلزی که با آن آب کشند. 2 - ظرفی که در آن شیر دوشند. 3 - سبد. 4 - برج دلو. 5 - (کن .) آلت رجولیت .