کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
(چَ رَ) (اِ.) 1 - بند، زندان . 2 - شکنجه ، آزار.
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) مادة مخدری است که از مالش دادن سرشاخه های گیاه شاهدانه با دست یا روی پارچه بدست می آید و آن را با توتون یا تنباکو می کشند.
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) چرخشت .
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) چیزهایی که درویشان و گدایان از گدایی جمع کنند.
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ قس . چر، چریدن ] (اِ.) چراگاه چهارپایان .
-
جستوجو در متن
-
چرسی
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (ص .) آدم معتاد به چَرس .
-
چلم
فرهنگ فارسی معین
(چَ لَ یا چِ لِ) (اِ.) = چلیم : 1 - سر قلیان گلی که تنباکو در آن گذاشته آتش بر آن نهند؛ حقة قلیان . 2 - (در افغانستان ) قلیان . 3 - نوعی از مخدرات از قبیل بنگ و چرس .