کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخ چاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چرخ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) 1 - چرخیدن ، گشتن . 2 - آوارگی ، سرگشتگی .
-
چرخ فلک
فرهنگ فارسی معین
( ~ ~.) [ فا - ع . ] (اِمر.) نوعی اسباب تفریحی کودکان که عبارت از دستگاه گردنده ای است که بر آن صندلی هایی ساخته شده که در آن می نشینند و در هوا دور محوری می چرخند.
-
چرخ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - به وسیلة دستگاه مخصوص عصارة چیزی را گرفتن . 2 - با دستگاه مخصوصی چاقو و مانند آن را تیز کردن . 3 - به وسیلة دستگاهی گوشت را ریزریز کردن . 4 - در پزشکی با دستگاه خاصی دندان را تراشیدن .
-
چرخ انداز
فرهنگ فارسی معین
(چَ. اَ) (ص فا.) تیرانداز، کمانگیر.
-
چرخ ریسک
فرهنگ فارسی معین
(چَ. سَ) (اِمر.) پرنده ای است کوچک مانند گنجشک که به رنگ های آبی ، خاکستری ، زرد و سیاه وجود دارد.
-
چرخ فلک
فرهنگ فارسی معین
(چَ خِ فَ لَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) آسمان ، سپهر، چرخ گردنده .
-
نیم چرخ
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِمر.) نوعی کمان .
-
نیم چرخ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) (عا.) برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نماید.
-
جستوجو در متن
-
خربله
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ لَ) (اِ.) دولاب ، چرخ چاه .
-
ساعده
فرهنگ فارسی معین
(عِ دَ یا دِ) [ ع . ساعدة ] (اِ.) 1 - شیر بیشه . 2 - بازوی چرخ چاه . 3 - مجرای آب به سوی نهر یا دریا؛ سواعد.
-
دولاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - چرخ چوبی با ریسمان و سطل که به وسیلة آن از چاه آب کشند. 2 - گنجة کوچک دردار که توی دیوار درست کنند.
-
لهاز
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چوب پاره ای که به وسیلة آن سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. 2 - داغی که بر زیر گوش اشتر نهند.
-
گردنا
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (اِ.) 1 - سیخ کباب . 2 - گوشة عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز گوک شود. 3 - چوب چرخ چاه که گرد و طناب دلو را به آن پیچند و از آن گشایند ؛ ~ی چرخ (کن .) آسمان .
-
طوقه
فرهنگ فارسی معین
(طُ قِ) [ ع . طوقة ] (اِ.) 1 - حلقه . 2 - حلقة فلزی چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت که لاستیک روی آن قرار می گیرد. 3 - بخش زیرین چاه که دارای قطر و گشادی بیشتر است .