کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گودالی به شکل استوانه که در زمین حفر کنند و از آن آب بالا کشند، یا فاضلاب را در آن ریزند.
-
واژههای مشابه
-
چاه یوز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) قلابی باشد که بدان چیزی را که به چاه افتد برآرند.
-
راه و چاه
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِمر.) روش ، طریقه .
-
جستوجو در متن
-
چاهک
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) چاه کوچک ، چاه کم عمق ، گودال چاه مانند.
-
هزیمه
فرهنگ فارسی معین
(هَ زِ مَ) [ ع . هزیمة ] (اِ.) چاه ، چاه پُر آب .
-
بیر
فرهنگ فارسی معین
[ ع . بئر ] (اِ.) چاه .
-
جرور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) چاه عمیق .
-
لاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) چاه آب ده .
-
چاهخو
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = چاخو: کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیة مستراح است ، مقنی ، چاه کن .
-
آبار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ بئر؛ چاه ها.
-
قومش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (ص .) مقنی ، چاه کن .
-
کومش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (ص .) چاه کن ، مقنی .
-
بئر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) چاه . ج . آبار.