کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چالاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چستی
فرهنگ فارسی معین
( چُ) (حامص .) چابکی ، چالاکی .
-
جلدی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع - فا. ] (حامص .) چالاکی ، چستی .
-
شتاب
فرهنگ فارسی معین
(شِ) [ ع . ] (اِمص .)1 - عجله . 2 - چالاکی .
-
تخشایی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) 1 - (حامص .) کوشایی و چالاکی . 2 - (اِ.) کارخانة اسلحه سازی .
-
وشکردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ کَ دَ) (مص ل .) وشکریدن ؛ کاری را به چالاکی و چابکی انجام دادن .
-
تندی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (حامص .) 1 - تیزی ، برندگی . 2 - چابکی ، چالاکی . 3 - ترش رویی ، بدخُلقی .
-
تردستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (حامص .) 1 - چالاکی . 2 - مهارت . 3 - شعبده بازی ، حقه بازی .
-
چابکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (حامص .) چالاکی ، چستی . 2 - (اِ.) اسب راهوار که اگر تازیانه بر او زنند راه را غلط نکند.
-
شطارت
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) [ ع . شطارة ] 1 - (مص ل .) شوخ و بی باک شدن . 2 - (اِمص .) شوخی ، بی باکی ، چالاکی ، زرنگی . 3 - ترک موافقت مردمان به سبب خباثت و لئامت .