کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاق
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] 1 - (ص .) فربه . 2 - تنومند. 3 - تندرست ، سالم . 4 - (اِ.) صحت ، سلامت . ؛دماغش ~ است الف - سالم و تندرست است . ب - کار و بارش خوب است . ؛~ُ چله چاق و فربه .
-
واژههای مشابه
-
چاق کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - سرِ حال آوردن . 2 - آماده کردن قلیان ، چپق یا وافور برای استعمال .
-
قال چاق کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ ع - تر - فا. ] (مص ل .) (عا.) 1 - سر و صدا راه انداختن . 2 - نزاع کردن .
-
کار چاق کنی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فا - تر. ] (حامص .) دلالی .
-
جستوجو در متن
-
فربی
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .) فربه ، چاق .
-
کروت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص .) فربه ، چاق .
-
گوشتالو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) چاق ، فربه .
-
تلان
فرهنگ فارسی معین
(تَ لّ) (ص .) بسیار فربه ، چاق .
-
غک
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ) (ص .) کوتاه و چاق .
-
تپل
فرهنگ فارسی معین
(تُ پُ) (ص .) (عا.) چاق ، فربه .
-
حال آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) بهبود یافتن ، چاق شدن .
-
خپله
فرهنگ فارسی معین
(خِ پِ لِ) (ص .) (عا.) چاق و قدکوتاه .
-
فربه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) پروراندن و چاق کردن (گوسفند و مانند آن ).