کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گریز، درمان . 2 - تدبیر. 3 - مکر، حیله .
-
واژههای مشابه
-
چاره ساز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - چاره کننده . 2 - علاج کننده . 3 - خدای تعالی .
-
جستوجو در متن
-
چار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) چاره .
-
وید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چاره ، علاج .
-
گزیر
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) چاره ، علاج .
-
کارگشایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) چاره جویی ، مشکل گشایی .
-
گزیره
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِ.) چاره ، علاج .
-
بد
فرهنگ فارسی معین
(بُ دّ) [ ع . ] ( اِ.) چاره ، گریز.
-
حیل
فرهنگ فارسی معین
(حِ یَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حیله ؛ چاره ها.
-
کار ساختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) چاره نمودن ، تهیه دیدن .
-
کارساز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) چاره جو، مشکل گشا.
-
کارگشا
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) مشکل گشا، چاره جو.
-
گزر
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ) (اِ.) مخفف گزیر، چاره ، علاج .