کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارقد
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِمر.) روسری ؛ پارچه ای نازک و چهارگوش که خانم ها دو تا کرده و با آن موهای سر را می پوشانند.
-
جستوجو در متن
-
باشامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) ( اِ.) روسری زنان ، چارقد.
-
معجر
فرهنگ فارسی معین
(مِ جَ) [ ع . ] (اِ.) چارقد، روسری .
-
آقبانو
فرهنگ فارسی معین
[ مغ - فا. ] (اِمر.) نوعی پارچة نخی نازک و گلدار که زنان از آن چارقد می دوزند.
-
غنجه غنجه
فرهنگ فارسی معین
(غِ جِ یا جَ) (اِمر.) پارچه ای لطیف که زنان از آن چارقد می ساختند.
-
چارقب
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) نوعی از لباس پادشاهان و امراء. ضح - برخی «چارقد» را محرف همین کلمه دانند.
-
سراگوش
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) 1 - روسری ، چارقد. 2 - بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنبالة آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند.
-
لچک
فرهنگ فارسی معین
(لَ چَ یا چَّ) [ تر. ] (اِ.) چارقد، روسری . ؛ ~به سر کنایه از: زن ، دشنامی است مردان ترسو و بی جربزه را.