کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چ
فرهنگ فارسی معین
(حر.) هفتمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد، برابر عددِ 3 می باشد و در زبان عرب وجود ندارد.
-
جستوجو در متن
-
چمچم
فرهنگ فارسی معین
(چُ چُ یا چَ چَ) (اِمر.) رفتار به ناز، خرام .
-
چمچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چُ یا چِ) (اِ.) کفگیر، قاشق بزرگ .
-
چشم و چراغ
فرهنگ فارسی معین
(چَ مُ چَ یا چِ) (اِمر.) کنایه از: محبوب ، عزیز.
-
چل و چو
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ چَ یا چُ) (اِمر.) (عا.) خبر دروغ ، شایعة بی اساس .
-
هردیگی چمچه
فرهنگ فارسی معین
(هَ چَ چَ یا چِ) (اِمر.) آنکه در خوراکی و گذران سربار دیگران است ، طفیلی .
-
چرچری
فرهنگ فارسی معین
کردن (چِ چِ یا چَ چَ. کَ دَ) (مص ل .) عیش کردن ، خوش گذرانی کردن .
-
چخاچخ
فرهنگ فارسی معین
(چَ چَ) (اِصت .) نک چکاچک .
-
چلچله
فرهنگ فارسی معین
(چِ چِ لِ) (اِ.) پرستو.
-
چنین
فرهنگ فارسی معین
(چُ یا چِ) (ق تشب .) = چون این : مانند این ، مثل این ، این گونه ، این طور.
-
سوفچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (اِ.) خرده و ریزه .
-
شوخ چشم
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (ص مر.) بی شرم .
-
تنگ چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ یا چِ) (ص مر.) بخیل ، ممسک .
-
چربک
فرهنگ فارسی معین
(چَ بَ یا چُ بَ) (اِ.) دروغ ، بهتان .