کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوند 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وصل
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیوستن ، به هم رسیدن . 2 - (مص م .) پیوند کردن ، پیوند دادن .
-
دارخال
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - درختی که آن را پیوند نکرده باشند. 2 - درخت تازه نشانده شده .
-
بندزن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) آن که ظروف شکسته را پیوند می زد.
-
رابطه
فرهنگ فارسی معین
(بِ طِ) [ ع . رابطة ] (اِ.) پیوند، بستگی .
-
موصل
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) رساننده ، پیوند دهنده .
-
مربوط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بسته شده ، وابسته ، دارای پیوند.
-
پیوندی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) گیاه یا درختی که بر اثر پیوند بوجود آمده باشد.
-
ایصال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - پیوند دادن ، وصل کردن . 2 - رسانیدن .
-
تنظیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .)1 - نظم دادن . 2 - پیوند دادن .
-
رابط
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پیوند دهنده .2 - واسطة میان دو تن .
-
لصق
فرهنگ فارسی معین
(لَ صْ) [ ع . ] (مص م .) 1 - چسبانیدن . 2 - پیوند دادن ، لحیم کردن .
-
اسکنه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوة آن .
-
التقاطی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) گردآوری و پیوند غیراصولی چندین مجموعة ایدئولوژیکی و نظریه های نامتجانس .
-
بند زدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ دَ)(مص م .) ظرف های شکسته را پیوند زدن .
-
دمبرگ
فرهنگ فارسی معین
(دُ بَ) (اِمر.) دنبالة باریکی که برگ را به ساقه پیوند دهد.