کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیوسته
فرهنگ فارسی معین
(پِ وَ تَ یا تِ ) 1 - (ص مف .) وصل شده ، به هم بسته . 2 - مقرب ، ندیم . 3 - (ق .) همیشه ، مدام .
-
واژههای مشابه
-
پیوسته شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - متصل شدن ، مربوط شدن . 2 - دوام یافتن .
-
جستوجو در متن
-
همارا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ق .) همواره ، پیوسته .
-
مقرون
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پیوسته ، نزدیک به هم ، نزدیک شده .
-
همواره
فرهنگ فارسی معین
(هَ رِ) (ق .) پیوسته ، همیشه .
-
همیشه
فرهنگ فارسی معین
(هَ ش ) (ق .) پیوسته ، همواره .
-
گرگر
فرهنگ فارسی معین
(گُ گُ) (ق .) بسیار و پیوسته .
-
دامت شوکته
فرهنگ فارسی معین
(مَ شُ کَ تُ) [ ع . ] (جملة دعایی ) پیوسته باد شوکت او (مرد). ؛~شوکتها پیوسته باد شوکت او (زن ).
-
هطل
فرهنگ فارسی معین
(هَ طِ) [ ع . ] (ص .) 1 - (باران ) پیوسته و مداوم . 2 - (ابر) که پیوسته بارد.
-
ادمان
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) پیوسته و دایم کاری را کردن .
-
انحیاز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) گرد آمدن ، پیوسته شدن .
-
طروب
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) مرد بسیار طرب ، آن که پیوسته شاد بود.
-
ملحق
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ) [ ع . ] (اِمف .) پیوسته ، متصل گشته .