کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) 1 - تکه پارچه ای که بر قسمت پاره شدة جامه دوزند. 2 - پوست کلفت و ضخیم شدة کف دست در اثر کار زیاد.
-
پینه دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ا.) حشرة کوچکی که بر پشت سرخ رنگ آن خال های سفید دارد، روی درخت زندگی می کند و از شتة آن تغذیه می کند. کفش دوزک هم گویند.
-
پینه دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) پاره دوز، کسی که کفش های کهنه و پاره را می دوزد.
-
واژههای همآوا
-
پینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) 1 - تکه پارچه ای که بر قسمت پاره شدة جامه دوزند. 2 - پوست کلفت و ضخیم شدة کف دست در اثر کار زیاد.
-
جستوجو در متن
-
غازمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) کبره ، پینه .
-
لاخه
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِ.) پینه و پاره .
-
پهرو
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (اِ.) پینه ، وصله .
-
بهرک
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) ( اِ.) پینة دست یا پا.
-
پاره دوختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) وصله زدن ، پینه کردن .
-
خصاف
فرهنگ فارسی معین
(خَ صّ) [ ع . ] (ص .) پینه دوز.
-
شوا
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) پینة کف دست ، آبله .
-
وصله
فرهنگ فارسی معین
(وَ لِ) [ ع . وصلة ] (اِ.) پینه ، پاره .
-
کره
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ) (اِ.) 1 - چرک . 2 - پینه .