کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیمان طرح و ساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیمان کار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) کسی که انجام دادن کاری را در برابر گرفتن پول معینی به عهده می گیرد، مقاطعه کار، کنتراتچی .
-
پیمان نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) تعهدنامه ، عهدنامه . (فره ).
-
هم پیمان
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ یا پِ) (ص .) کسی که با دیگری عهدی بسته ، هم عهد.
-
جستوجو در متن
-
پروژه
فرهنگ فارسی معین
(پُ ژِ) [ فر. ] (اِ.)1 - طرح ، نقشه . 2 - طرح و نقشة کارهایی که باید انجام شود.
-
ختایی
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص نسب .) 1 - از مردم ختا. 2 - یکی از طرح های اساسی و قراردادی هنرهای تزیینی ایرانی که در قالی و کاشی و تذهیب به کار رود و آن طرح نموداری است از شاخة درخت یا بوته با گل و برگ و غنچه .
-
سنگ دوزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) طرح زینتی که با مهره ، منجوق ، پولک و سنگ های درخشان بر روی لباس دوخته می شود.
-
مکالئوم
فرهنگ فارسی معین
(مِ لِ ئُ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی کفپوش پلاستیکی سبک وزن در رنگ ها و طرح های گوناگون .
-
محفوری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) ظاهراً مالی بوده که به مصادره و جریمه یا به عنوان طرح یا مالیات اجباری از کسی می گرفتند.
-
ساخت و ساز
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمص .) آمادگی ، کار ساختگی .
-
ساخت و پاخت
فرهنگ فارسی معین
(تُ) 1 - (اِمر.) قرار پنهانی ، زد و بند پنهانی . 2 - (عا.) گاوبندی .
-
عتاد
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) ساخت و سامان ، آن چه جهت سفر و جز آن آماده سازند.
-
بند و بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ دُ بَ)(اِمر.)1 - توطئه ، ساخت و پاخت ، دست به یکی کردن . 2 - ترتیب ، انتظام .
-
بوتان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار می رود.
-
استراتژی
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نقشه و هدایت عملیات جنگی . 2 - نقشه ، ترفند ، راهبرد (فره ). 3 - هر طرح درازمدت برای هدفی خاص : استراتژی اقتصادی ، استراتژی نظامی .