کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انگژ
فرهنگ فارسی معین
(اَ گَ) (اِ.) 1 - بیل . 2 - آلتی که پیل بانان با آن پیل را برانند؛ کجک . انگز هم گویند.
-
پیلبان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) = فیلبان : آن که از پیل مراقبت کند، نگهبان فیل .
-
پیلپا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - پای پیل . 2 - مرضی است که پای آدمی باد می کند و بزرگ می شود.
-
پیلگون
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - به رنگ پیل ، خاکستری . 2 - مانند فیل از بزرگی و سنگینی .
-
فیل
فرهنگ فارسی معین
[ معر. پیل ] (اِ.) 1 - پستانداری است عظیم الجثه و علف خوار با بینی درازی موسوم به خرطوم و دو دندان نیش به نام عاج که بسیار گران بهاست . 2 - یکی از مهره های شطرنج . ؛ ~ و فنجان دو چیز نامتناسب ازنظر اندازه . ؛ ~ کسی یاد هندوستان کردن کنایه از:به...