کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیلَه دِنُّون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - محفظه ای که کرم ابریشم و بعضی حشرات دیگر با لعاب دهان خود، دور خود درست می کنند و پس از طی کردن دورة د گردیسی و بالغ شدن ، از آن خارج می شوند.
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِ.) 1 - چرک و ورم کردن پای دندان ، آبسه . 2 - جوش مانندی که در پلک چشم بوجود می آید.
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) (عا.) کینه ، عداوت .
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دارو، دوا.
-
پیله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) پافشاری کردن ، اذیت کردن .
-
پیله ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ)(اِمر.)1 - دست فروش ، دوره گر د. 2 - عطار، پزشک .
-
شیله و پیله
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لِ هُ. لَ یا لِ) (اِمر.) (عا.) مکر، نیرنگ .