کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشهستهای 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رآکتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی که در آن واکنش شیمیایی انجام شود، واکنشگاه . (فره ). ؛ ~ هسته ای دستگاه یا محیطی که در آن واکنش شکافت هسته ای به صورت مهار شده انجام شود، رآکتور اتمی .
-
مزون
فرهنگ فارسی معین
(مِ زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون . (فیزیک ). 2 - محل تهیه و فروش لباس .
-
فرابر
فرهنگ فارسی معین
(فَ بَ) (اِ.) در هر میوه دو قسمت موجود است : یکی هسته ، دیگری فرابر که از هر طرف هسته را فرا گرفته است .
-
هستو
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) دانة میوه ، هسته .
-
پلاکت
فرهنگ فارسی معین
(پِ کِ) [ فر. ] (اِ.) سلول خونی بدون هسته ، گردة خون .
-
ستاره دنباله دار
فرهنگ فارسی معین
( ~دُ لِ) (اِمر.) جرمی ابر مانند با هسته ای نورانی که مداری متغیر به دور خورشید دارد و هنگامی که مدارش از نزدیک خورشید می گذرد دنباله ای درخشان از خود آشکار می کند.
-
انرژی
فرهنگ فارسی معین
(اِ نِ) [ فر. ] (اِ.) نیرو، قدرت ، توانایی انجام کار، کارمایه (فره ). ؛~ اتمی نوعی انرژی که در واکنش های هسته ای آزاد می شود، انرژی هسته ای . ؛~ خورشیدی انرژی تابشی پرتوهای خورشید. ؛~ پتانسیل انرژی که اجسام بر اثر قرار گرفتن در وضع خاصی دارا می ش...
-
لرکش
فرهنگ فارسی معین
(لُ. کُ) (ص فا.) قسمی کشمش پست دارای هسته های درشت و سخت .
-
عجمه
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ یا مِ) [ ع . عجمة ] (اِ.) 1 - یک هستة خرما. 2 - یک تکسک انگور. 3 - خرمابن که از هسته روید؛ ج . عجمات .
-
سیتوپلاسم
فرهنگ فارسی معین
(تُ پِ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از سلول که در اطراف هسته قرار دارد، سفیدة یاخته ، میان یاخته (فره ).
-
کابوسک
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) = کابوشک : خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است ؛ شیص .
-
آبدندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) 1 - ساده لوح ، ابله . 2 - حریفی که در قمار به راحتی مغلوب شود. 3 - نوعی گلابی . 4 - نوعی انار که بدون هسته می باشد. 5 - نوعی حلوا.
-
وطیئه
فرهنگ فارسی معین
(وَ ئِ یا ئَ) [ ع . وطیئة ] (اِ.) 1 - نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته برآورده ترتیب دهند. 2 - کشک با شکر آمیخته .
-
ام .آر.آی
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ انگ . ]M.R.I (اِ.) نوعی تصویر - برداری برای تشخیص بیماری از طریق به ره گیری از تشکیل مغناطیسی هسته و بررسی اثر آن به یاری کامپیوتر، نمایش تشدید مغناطیسی .
-
برگه
فرهنگ فارسی معین
(بَ گِ) ( اِ.) مجازاً قطعه کاغذ یا مقوا برای نوشتن یادداشت . 2 - مدرک . 3 - میوة گوشتالوی هسته دار که هستة آن را بیرون آورده آن را خشک کنند. 4 - فرم (فره ).