کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشنویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیش نویس
فرهنگ فارسی معین
(نِ)(اِمر.)نوشته ای که هنوز پاک - نویس نشده و پس از حک و اصلاح ، پاک - نویس می شود.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
دست نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص مر.) نسخه ای از یک اثر که نویسنده با دست نوشته است .
-
دیوان نویس
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) = دیوان - نویسنده : منشی دیوان .
-
رقعه نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) نامه - نویس .
-
رقم نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.)1 - نویسنده . 2 - محاسب . 3 - حکاک .
-
روان نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِ.) نوعی قلم که مرکب آن در کارخانه پر شده است و نرم و راحت می نویسد.
-
روزنامه نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (حامص .) کسی که مقالات یا اخبار روزنامه را تهیه می کند.
-
ماشین نویس
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) کسی که (معمولاً در اداره ها یا مؤسسه ها) نوشته ها را به وسیلة ماشین تحریر ماشین می کند.
-
پیش افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو زدن . 2 - برتری یافتن .
-
پیش افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص م .) 1 - پیش انداختن . 2 - پایین انداختن .
-
پیش بردن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص م .) 1 - پیروز شدن ، کامیاب شدن . 2 - انجام دادن ، اجرا کردن .
-
پیش خواندن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) (مص م .) احضار کردن .