کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشغذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غذا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غذاء ] (اِ.) خوردنی ، آن چه خورده شود.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
پیش افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو زدن . 2 - برتری یافتن .
-
پیش افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص م .) 1 - پیش انداختن . 2 - پایین انداختن .
-
پیش بردن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص م .) 1 - پیروز شدن ، کامیاب شدن . 2 - انجام دادن ، اجرا کردن .
-
پیش خواندن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) (مص م .) احضار کردن .
-
پیش دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - دادن از پیش ، دادن از قبل . 2 - درس را به معلم پس دادن . 3 - ضمه دادن حرف ، مضموم خواندن حرفی را. 4 - مضموم نوشتن حرفی را.
-
پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
(دَ مَ) 1 - مقدمه . 2 - قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند.
-
پیش رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) (مص ل .) نزدیک رفتن .
-
پیش فاکتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فا - انگ . ] (اِ.) برگه ای که نشان می دهد فروشنده آمادگی فروش کالایی را به بهای اعلام شده دارد.
-
پیش قبض
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - نوعی از اسلحه . 2 - فنی است از کشتی و آن عبارت است از دست بر دست حریف گذاشتن و به انواع مختلف زور زدن . 3 - محلی است از قسمت جلو کمر و نواحی مجاور که طرف با دست آن را تواند گرفت .
-
پیش قسط
فرهنگ فارسی معین
(قِ) (اِمر.) 1 - مساعده ، وجهی که پیشکی دهند. 2 - قسمت نخست از چند قسط . 3 - بیعانه .
-
پیش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) فرستادن ، از پیش فرستادن .