کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشریسهریخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ریسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِمص .) 1 - تار، رشته . 2 - پشت سر هم قرار گرفتن .
-
ریسه
فرهنگ فارسی معین
رفتن ( ~. رَ تَ) (مص ل .) (عا.) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
-
ریخت
فرهنگ فارسی معین
(خْ) (اِ.) (عا.) شکل و قیافه . ؛ ~ کسی از دنیا برگشتن کنایه از: بسیار بدشکل و بدقواره شدن .
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
ریسه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) پشت سر هم قرار گرفتن .
-
ریسه داران
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِ.)گیاهانی که از سلول های ساده تشکیل شده فاقد ریشه و برگ و ساقه می باشند.
-
ریخت و پاش
فرهنگ فارسی معین
(تُ)(مص مر.) 1 - کارهای در هم و بر هم . 2 - زیاده روی در خرج .
-
پیش افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو زدن . 2 - برتری یافتن .
-
پیش افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص م .) 1 - پیش انداختن . 2 - پایین انداختن .
-
پیش بردن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص م .) 1 - پیروز شدن ، کامیاب شدن . 2 - انجام دادن ، اجرا کردن .
-
پیش خواندن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) (مص م .) احضار کردن .
-
پیش دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - دادن از پیش ، دادن از قبل . 2 - درس را به معلم پس دادن . 3 - ضمه دادن حرف ، مضموم خواندن حرفی را. 4 - مضموم نوشتن حرفی را.
-
پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
(دَ مَ) 1 - مقدمه . 2 - قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند.