کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشتأملگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تأمل
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) نیک نگریستن ، اندیشه کردن .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کوه .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] (اِ.) از بیماری های پوستی که باعث خارش و سوزش پوست بدن می شود.
-
گر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حر رب . شرط .) مخفف اگر.
-
گر
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) (عا.) شعله ، زبانة آتش .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] (پس .) 1 - به آخر اسم معنی پیوندد و صفت فاعلی سازد: بیدادگر، کارگر. 2 - به آخر اسم ذات پیوندد و صیغة شغل سازد: آهنگر، درودگر.
-
تأمل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) درنگ کردن .
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
پسله گر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ص فا.) کسی که پشت سر دیگران حرف می زند.
-
ترکش گر
فرهنگ فارسی معین
(تَ کِ. گَ) (ص فا.) سازندة ترکش .
-
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) نیرنگ باز، مکار.
-
روی گر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص ) 1 - کسی که ظروف رویین می سازد. 2 - کسی که ظروف فلزی را صیقل داده سفید می کند.
-
ریخته گر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ص فا.) کسی که فلزات را ذوب کرده و در قالب می ریزد.