کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مسارعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ عَ) [ ع . مسارعة ] (مص ل .) شتاب کردن ، بر یکدیگر پیشی گرفتن .
-
تبریز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بیرون آوردن ، آشکار کردن ، پیشی گرفتن . 2 - (اِ.) نام مرکز استان آذربایجان شرقی .
-
تنافس
فرهنگ فارسی معین
(تَ فُ) [ ع . ] (مص ل .) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی گرفتن .
-
مکاثرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثَ رَ) [ ع . مکاثرة ] (مص ل .) 1 - فزونی جُستن . 2 - بر یکدیگر پیشی گرفتن . 3 - با هم نبرد کردن .
-
مبادرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ رَ) [ ع . مبادرة ] (مص ل .) 1 - پیشی گرفتن در کاری . 2 - اقدام کردن به کاری .
-
رو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - رخ ، چهره . 2 - سطح ، رویه . 3 - نما، طرف بیرون چیزی . ؛ ~ی کسی را سفید کردن کنایه از: الف - مایه سربلندی او شدن . ب - از او در بدی پیشی گرفتن . ؛ ~ی کسی را کم کردن از گستاخی او جلوگیری کردن .