کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - نزدیک تخت پادشاه ، بالای مجلس . 2 - پادشاه ، افراد محتشم . 3 - تخت ، مسند. 4 - جلو ایوان . 5 - فرشی که پیش در بگسترانند.
-
جستوجو در متن
-
سروا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) عمارتی که پیشگاه آن گشاده بود.
-
آستان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - درگاه ، پیشگاه . 2 - کفش کن .
-
جلوخان
فرهنگ فارسی معین
(جُ یا جِ لُ) [ تر - فا. ] (اِ.) پیشگاه خانه .
-
سدت
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَّ) [ ع .سدة ] (اِ.) درگاه ، پیشگاه .
-
درگاه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رْ) [ په . ] (اِ.) 1 - بارگاه . 2 - پیشگاه ، آستانة در.
-
رواق
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ایوان . 2 - پیشگاه خانه . 3 - سایبان .
-
پیش خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - پیشگاه خانه . 2 - ایوان . 3 - لوازم و اسباب سفر که از پیش فرستاده شود.
-
سده
فرهنگ فارسی معین
(سُ دَّ) [ ع . سدة ] (اِ.) 1 - آن چه که بر آن نشینند مانند منبر. 2 - در خانه ، پیشگاه . 3 - رواق خانه .
-
ایوان
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - صفه ، پیشگاه اتاق . 2 - بخشی از ساختمان که سقف دارد اما جلو آن باز است و در و پنجره ندارد و مشرف به حیاط است . 3 - کاخ .
-
وصید
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آستانه ، پیشگاه سرای . 2 - حظیره ای که از ساقه های درخت سازند. 3 - حظیره مانندی که در کوه از سنگ سازند جهت ستوران .