کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشوند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) نک پیشاوند.
-
جستوجو در متن
-
خر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) به صورت پیشوند در آغاز برخی واژه ها می آید که معنی بزرگ و نتراشیده و ناهموار می دهد: خرپشته ، خرمهره .
-
هم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] 1 - (ق .) نیز، همچنین . 2 - (پش .) در ترکیبات پیشوند اشتراک است : هم اتاق ، همراه ، همدل .
-
اندر
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ په . ] 1 - (حراض .) در، تو، در میان . 2 - گاه به صورت پیشوند بر سر افعال می آید و معنی داخل شدن می دهد؛ اندر آمدن ، اندر افتادن .
-
وند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) لفظی است که خود معنی مستقل ندارد بلکه همیشه با کلمه ای دیگر ترکیب می شود تا معنی تازه بسازد. هرگاه پیش از کلمه واقع شود پیشوند و هرگاه در آخر کلمه بیآید پسوند نامیده می شود.
-
غیر
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غ یْ) [ ع . ] 1 - (ق .) جز، سوا، مگر. 2 - دیگر. 3 - (ص .) بیگانه . 4 - در تصوف عالم کون که اسم غیریت و سوائیت بر او اطلاق کنند. 5 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب که معنای مخالف به کلمه می دهد و معادل پیشوند «نا» است : غیرجایز (ناروا)، غیرعا...