کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرامون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرامون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - گرداگرد،حوالی . 2 - محیط .
-
جستوجو در متن
-
پیرامن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) نک پیرامون .
-
فرهانج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) پیرامون دهان از جانب بیرون .
-
حوالی
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) گرداگرد، پیرامون .
-
حوش
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) گرداگرد، پیرامون .
-
فرنج
فرهنگ فارسی معین
(فُ رُ) (اِ.) پیرامون دهان ، گرداگرد دهان .
-
قلاغ
فرهنگ فارسی معین
(قَ یا قُ) (اِ.) پیرامون دهان ؛ پوز، پوزه .
-
گراد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر . ] (اِ.) قوسی است معادل 1400 پیرامون دایره .
-
گرداگرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ گِ) (اِ مر.) اطراف ، پیرامون .
-
اطراف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طرف ؛ کناره ها گوشه ها، پیرامون .
-
پوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - پیرامون دهان جانوران چهارپا. 2 - دهان .
-
گردپا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = گردپای : پیرامون تخت ، جای نشستن . ؛ ~ نشستن : مربع نشستن ، چهار زانو نشستن .
-
بلندین
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ لَ) (اِ.) = پلندین : 1 - پیرامون در خانه ، آستانه . 2 - چوب بالایین در خانه .
-
حریم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پیرامون و گرداگرد خانه . 2 - مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد. ج . احرم . حروم .