کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیدا
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (ص . ق .) 1 - روشن ، آشکار. 2 - ظاهر، ضد باطن . 3 - مشخص ، متمایز.
-
واژههای مشابه
-
پیدا آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - حاصل شدن .
-
پیدا شدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - معلوم گشتن . 3 - یافته شدن . 4 - به وجود آمدن .
-
پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - یافتن ، جستن .
-
جستوجو در متن
-
انهاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) راه پیدا کردن ، پیدا و گشاده شدن راه .
-
چشم بندک
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ دَ) (اِمر.) بازی ای است کودکان را که در آن چشم یکی را بندند و دیگران پنهان شوند سپس چشم او را گشایند تا دیگران را پیدا کند، هر کدام را که پیدا کند بر او سوار شود تا محل معین و بعد از آن چشم کودک پیدا شده را بندند.
-
ویدا
فرهنگ فارسی معین
(وَ یْ) (ص .) آشکار، پیدا.
-
باز یافتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) دوباره پیدا کردن .
-
ریشه یابی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) پیدا کردن منشأ و علت اصلی امری .
-
واضح
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] (اِفا.) پیدا، نمایان .
-
یابیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) یافتن ، پیدا کردن .
-
فریاد یافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص ل .) دادرس پیدا کردن .
-
کیخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرکی که در گوشه های چشم پیدا شود.