کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و مستقر شدن...
-
جستوجو در متن
-
پیازچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ)(اِمصغ .)1 - پیاز خرد، پیاز کوچک . 2 - گونه ای از پیاز و کوچک تر از پیاز که جزو سبزی های خوردنی استفاده می شود.
-
بصل
فرهنگ فارسی معین
(بَ صَ) [ ع . ] ( اِ.) پیاز.
-
موسیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه پایا از تیرة سوسنی ها که پیاز آن خوردنی است .
-
عنصل
فرهنگ فارسی معین
(عُ نْ صُ) [ ع . ] (اِ.) پیاز.
-
بصل النخاع
فرهنگ فارسی معین
(بَ صَ لُ نْ نُ) [ ع . ] (اِمر.) قسمتی از محور مغزی نخاعی که نخاع شوکی را در قسمت بالا ختم می کند. این قسمت کمی قطرش بیشتر از سایر قسمت های نخاع شوکی است ، پیاز مغز، پیاز تیرة مغز.
-
پیازداغ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیاز خلال شده که در روغن سرخ می کنند و در غذا می ریزند. ؛ ~ داغ چیزی زیاد شدن (کن .) کیفیت ظاهری چیزی دو چندان شدن .
-
چقرمه
فرهنگ فارسی معین
(چَ قِ مِ یا مَ) (اِ.) 1 - غذایی از گوشت و تخم مرغ و پیاز. 2 - هر چیز سخت چون چرم و مانند آن .
-
رنده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (اِ.) 1 - ابزاری که با آن چوب و تخته را تراشند. 2 - ابزاری برای خرد کردن سیب زمینی ، پیاز و...
-
فلافل
فرهنگ فارسی معین
(فِ فِ) [ ع . ] (اِ.) غذایی شبیه کتلت که از نخود، گوشت ، پیاز و ادویه تند تهیه می شود.
-
اشکنه
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ نِ) (اِ.) 1 - چین ، شکن . 2 - نوایی است از موسیقی قدیم . 3 - خورشی است از روغن و سبزی و پیاز و تخم مرغ و آرد.
-
پپلس
فرهنگ فارسی معین
(پَ لُ) (اِ.) 1 - تریدی که از نان خشک و روغن و دوشاب سازند. 2 - اشکنه ای که از روغن و پیاز با روغن بریان کرده و آب و نان خشک سازند.
-
سنبل
فرهنگ فارسی معین
(سُ بُ) (اِ.) = زمبل . زمبول : گیاهی است از تیرة سوسنی ها دارای برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش . پیاز آن را در گلدان می کارند.
-
شله قلمکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قَ لَ) (اِمر.) 1 - نوعی آش که در آن نخود پوست گرفته ، عدس ، لوبیا، گوشت ، پیاز، برنج و سبزی می ریزند. 2 - (عا.) هر چیز قَر و قاطی .