کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژوهش در نظام سلامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایمن
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - محفوظ ، مصون . 2 - سالم ، در سلامت . 3 - رستگار.
-
زن سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نظام اجتماعی که در آن قدرت در دست زنان است .
-
ارتشبد
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ بُ) (اِمر.) بالاترین درجة نظامی در نظام ایران .
-
سرتیپ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) درجه ای در نظام ، بالاتر از سرهنگ .
-
پدرسالاری
فرهنگ فارسی معین
(پِ دَ) (حامص . اِ.) نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی که در آن پدر یا مسن ترین فرد ذکور طایفه سرپرستی طایفه را بر عهده دارد.
-
مادرسالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص . اِ.) نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است .
-
قراسوران
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ تر. ] (اِ.) = قره سوران . قراسورن : سرهنگ محافظان قافله ، آن که به سرکردگی گروهی از جانب پادشاه در راه ها نشیند تا قوافل را از منازل مخوف به سلامت بگذراند، امنیه .
-
توپخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) 1 - محل حفاظت توپ ها. 2 - واحدی در نظام که وظیفة آن تیراندازی با توپ است .
-
تیپ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - نمونة شاخص از یک دسته ، نوع ، جنس و صنف . 2 - واحدی در نظام کمتر از لشکر، بیشتر از هنگ .
-
مشروطه
فرهنگ فارسی معین
(مَ طِ) [ ع . مشروطة ] (اِمف .) حکومت دارای پارلمان که نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند، دارای نظام مشروطیت .
-
متمرکز
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ کِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - در مرکز جای گیرنده . 2 - فراهم آمده و جمع شده در یک نظام . 3 - متوجه و معطوف ، دارای تمرکز.
-
ارباب رعیتی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ یَ) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِ.) نظام اجتماعی و اقتصادی که در آن ارباب مالک وسایل تولید است و با بهره کشی از رعیت به محصول اضافی دست می یابد.
-
پادگان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - محل اسکان گروهی از سربازان که برای محافظت محلی در آنجا متوقف شوند.2 - سربازخانه ، ساخلو. 3 - دسته - های پیاده نظام عهد ساسانی .
-
پارلمان تاریسم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ فر . ] (اِ.)1 - نظام سیاسی که در آن یک یا چند مجلس وجود دارد. مانند انگلستان که دارای مجلس اعیان (لردها) و مجلس عوام است . 2 - اعتقاد به داشتن مجالس قانون گذاری .
-
هتر
فرهنگ فارسی معین
(هِ تِ) [ یو. ] (اِ.) بخشی از سپاهیان اسکندر مقدونی که افراد آن از صنف سواره نظام و از حیث قوت جسمانی و قدرت جنگی و فنون آن در میان دیگر صنوف ممتاز بودند.