کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژمرده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - فرسوده شدن ، فاسد شدن ، کهنه شدن . 2 - عفونت یافتن . 3 - پژمرده شدن .
-
خشکیدن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (مص ل .) پژمرده شدن .
-
فژولیدن
فرهنگ فارسی معین
(فِ دَ) (مص ل .) پژولیدن ، پریشان شدن ، پژمرده شده .
-
پخچ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) 1 - (اِمص .) ضعیف شدن . 2 - رنجور و غمگین شدن . 3 - (ص .) پژمرده . 4 - ناقص .
-
پخس
فرهنگ فارسی معین
(پَ)1 - (اِمص .) ضعیف شدن . 2 - رنجور و غمگین شدن . 3 - (ص .)پژمرده . 4 - ناقص .
-
پژولیده
فرهنگ فارسی معین
(پِ دِ) (ص مف .) 1 - پژمرده شدن . 2 - افسرده .
-
ذبول
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] (مص ل .) پژمردن ، خشکیده شدن ، پژمرده گی .
-
شخولیدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) = شخیلیدن : 1 - بانگ کردن . 2 - با آهنگ خواندن ، سوت زدن . 3 - ناله کردن . 4 - غریدن رعد. 5 - پژمرده شدن .
-
خشک
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - بدون رطوبت و نم . 2 - پژمرده . 3 - متعصب ، بدون انعطاف و نرمی . 4 - خالی از سبزه و گیاه . 5 - آن چه که درونش آب نباشد، بی آب . 6 - بدون ترشح طبیعی . ؛ ~ و تر با هم سوختن کنایه از: گناهکار و بی گناه به یکسان مجازات شدن .