کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پِیرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) عصب ، رشته سفید رنگ و سختی در بدن انسان و حیوان .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سیزدهمین حرف الفبای یونانی ( ~) و آن نمایندة ستاره های قدر شانزدهم است . 2 - نشانة رابطة ثابت میان محیط دایره با قطر آن و آن تقریباً مساوی با 14/3 است .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
هم (پِ یِ هَ) (ق مر.) پی درپی ، پشت سر هم .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (اِ.) 1 - پا، قدم ، گام . 2 - فاصلة میان دو کف پا هنگام راه رفتن . 3 - بنیاد. 4 - نشان پا، ردُ پا. 5 - تاب ، توان . 6 - مقدار کف پا. 7 - عقب ، پس .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
برآمیختن ( ~. بَ. تَ) (مص ل .) فتنه کردن .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - شُتر قوی که برای بچه زادن نگه می دارند. 2 - بز کوهی .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای که از معدن یا گیاه یا با عمل شیمیایی به صورت پودر یا مایع تهیه کنند و برای نقاشی به کار برند. 2 - صورت ظاهر هر چیزی که دیده شود مانند: سفیدی و سبزی و سرخی و غیره .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) از ادات تشبیه که معنای مثل و مانند می دهد: گلرنگ .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) آهنگ ضربی و نشاط آور.
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - رنج ، محنت . 2 - عیب . 3 - حیله ، مکر. 4 - سود، بهره .
-
رنگ رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~) (ص مر.) رنگارنگ ، جورواجور.
-
رنگ به رنگ
فرهنگ فارسی معین
( . ب ِ .~)(ص مر.) رنگارنگ .
-
پی بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ) (مص ل .) آگاه گشتن ، اطلاع یافتن .
-
پی سپاردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ دَ) (مص ل .) پی سپردن ، راه رفتن .
-
پی سپر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سِ پَ)1 - (ص فا.)رونده ، سالک . 2 - (ص مف .) پایمال شده ، لگدکوب شده .