کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُلی یورتان دسته ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پلی استر
فرهنگ فارسی معین
(پُ اِ تِ) [ فر. ] (اِ.) = پلیستر. پولیستر: نوعی پلیمر که در ساختن بطری های پلاستیکی ، الیاف مصنوعی ، بدنة عایق ها و نوار مغناطیسی ضبط صوت به کار می رود.
-
پلی تکنیک
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ) [ فر. ] (اِ.) مؤسسة آموزش عالی معمولاً شامل چند دانشکدة فنی و صنعتی .
-
پلی کلینیک
فرهنگ فارسی معین
(پُ کِ) [ فر. ] (اِمر.) مطبی که دارای درمانگاه های مختلف است و در صورت ل زوم امراض مختلف را در آن جا مورد مداوا قرار می دهند.
-
میزان پلی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِمر.) = میزامپلی : تاب و حالت دادن مو.
-
جستوجو در متن
-
فئه
فرهنگ فارسی معین
(فِ ئَ یا ئِ) [ ع . فئة ] (اِ.) 1 - گروه ، دسته . 2 - دسته ای از لشکریان .
-
تنبور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (اِ.) سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز.
-
چکش
فرهنگ فارسی معین
(چَ کُّ) (اِ.) وسیله ای آهنین با دسته ای چوبی که با آن آهن یا میخ و امثال آن را می کوبند.
-
بلوک
فرهنگ فارسی معین
(بُ لُ) ( اِ.) 1 - ناحیه ای شامل چند قریه و ده . 2 - جماعت ، دسته .
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - دسته ای از مردم که از یک نژاد باشند. 2 - دودمان ، خانواده .
-
کاپیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص فا. اِ.) 1 - لفافه ای که زردوزان برای قماش سازند. 2 - دسته و بسته .
-
فی
فرهنگ فارسی معین
(فَ یْ) [ ع . فی ء ] (اِ.) 1 - سایه . 2 - غنیمت . 3 - دسته ای از پرندگان .
-
کتیبه
فرهنگ فارسی معین
(کَ بِ) [ ع . کتیبة ] (اِ.) 1 - دسته ای از لشگر. 2 - سنگ نبشته . ج . کتایب .
-
گلدسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ تِ) (اِمر.) 1 - دسته ای گل . 2 - مناره ، منارة مساجد و معابد.
-
چاقو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آلتی مرکب از تیغة فولادین که به دسته ای وصل است و آن برای بریدن و تراشیدن به کار رود. ؛~ی بی دسته ساختن کنایه از: کار ناتمام و بی ارزش کردن .