کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُز عالی، جیب خالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) پشتة بلند، عقبه ، کتل ، پژ.
-
آب پز
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی - روغن پخته شده باشد.
-
کله پز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (ص فا.) کسی که کله و پاچه و شکنبه گوسفند را می پزد و می فروشد.
-
مزدی پز
فرهنگ فارسی معین
(مُ. پَ) (ص فا.) نانوایی که آرد یا خمیر از اشخاص گرفته در مقابل مزد نان بپزد.
-
پخت و پز
فرهنگ فارسی معین
(پُ تُ پَ) (اِمر.) آشپزی .
-
جستوجو در متن
-
جیب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کیسه مانندی که به لباس می دوزند تا در آن پول یا کیف پول و امثال آن را قرار دهند. ؛ ~ خود را پر کردن (کن .) مال اندوختن (از راه نامشروع ). ؛ ~ کسی را زدن پول کسی را دزدیدن . ؛ توی ~ خود گذاشتن (کسی را). (کن .) بسیار قوی تر یا زرنگ تر بودن...