کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَرَسّیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرسیدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - خبر گرفتن ، پ رسش کردن . 2 - احوالپرسی . 3 - عیادت . 4 - بازخواست .
-
واژههای همآوا
-
پرسیدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - خبر گرفتن ، پ رسش کردن . 2 - احوالپرسی . 3 - عیادت . 4 - بازخواست .
-
جستوجو در متن
-
استملاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) املا پرسیدن .
-
استطلاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگهی جستن ، اطلاع خواستن . 2 - پرسیدن .
-
استفهام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) طلب فهم کردن . 2 - پرسیدن . 3 - (اِمص .) پرسش .
-
استنباء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) خبر جستن ، در جستجوی خبر برآمدن ، خبر پرسیدن .
-
پرس
فرهنگ فارسی معین
(پُ) 1 - (اِمص .) پرسیدن ، پرسش . 2 - (اِفا.) در ترکیب به معنی پرسنده می آید: بازپرس ، احوالپرس .
-
پرسش
فرهنگ فارسی معین
(پُ س ِ) [ په . ] (اِمص .)1 - پرسیدن . 2 - پژوهش ، تحقیق . 3 - احوال پرسی . 4 - بازخواست ، مؤاخذه .
-
بینی و بین الله
فرهنگ فارسی معین
(بِ یْ یُ بِ یْ نُ لْ لا) [ ع . ] (عا.) سوگند گونه ای برای تأکید ادعای خود یا پرسیدن حقیقت از کسی .
-
تازگی کردن
فرهنگ فارسی معین
(زِ. کَ دَ)(مص ل .) 1 - گشاده رویی کردن . 2 - گرم پرسیدن ، خوش آمد گفتن .
-
استفسار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)تفسیر خواستن . 2 - پرسیدن . 3 - (اِ مص .) پرسش . 4 - جستجو، تفحص .