کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشیدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پوشاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوشیدنی ، جامه .
-
ناری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جامة پوشیدنی ، لباس .
-
پوشنه
فرهنگ فارسی معین
(شَ نِ) (اِمر.) 1 - سرپوش ، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند. 2 - هر چیز پوشیدنی .
-
ملبس
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ بَ) [ ع . ] (اِ.) پوشاک ، پوشیدنی ، ج . ملابس .
-
ملبوس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) پوشیده شده . 2 - (اِ.) پوشاک ، هرچیز پوشیدنی .
-
کسوت
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) [ ع . کسوة ] (اِ.) رخت ، لباس ، جامة پوشیدنی . ج . کسا.
-
ی
فرهنگ فارسی معین
(پس .) این حرف به آخر اسم ملحق شود برای افادة نسبت بین دو چیز و آن برای معانی متعدد بود. 1 - مطلق نسبت ، و آن بر چند قسم است :الف - نسبت به مکان : شیرازی ،اصفهانی ، رامسری . ب - نسبت به چیز: ارغوانی ، پرنیانی ، زعفرانی . ج - نسبت به شخص : اسرافیلی ....