کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوستین به گازر داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرود داشتن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. تَ) (مص ل .) 1 - پایین داشتن . 2 - به آخر رسانیدن . 3 - نگه داشتن ، محافظت کردن .
-
بشردوستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) محبت داشتن نسبت به آدمیان ، دوست داشتن نوع بشر، انسان دوستی .
-
داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - دارا بودن . 2 - نگاه داشتن . 3 - به شمار آوردن ، گرفتن . 4 - پنداشتن . 5 - طول کشیدن . 6 - مشغول بودن . 7 - وادار کردن .
-
توقع
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) چشم داشتن ، انتظار به دست آوردن چیزی یا انجام کاری را داشتن .
-
فرا داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص م .) 1 - بر سر دست گرفتن ، بلند کردن . 2 - به سویی متوجه کردن . 3 - نگه داشتن .
-
ارتصاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) چشم داشتن ، چشم به راه بودن .
-
به چیز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(ب . تَ) (مص ل .) در شمار آن چیز آوردن .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = بیر. ویر: 1 - حفظ . 2 - به خاطر نگاه داشتن .
-
پرکر
فرهنگ فارسی معین
(پَ کَ) (اِمص .) منتظر بودن ، چشم به راه داشتن .
-
تشهی
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ هِّ) [ ع . ] (مص ل .) میل داشتن به چیزی .
-
وثوق
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] (مص ل .) اطمینان داشتن به کسی .
-
معمول داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به کار بستن ، انجام دادن .
-
استکراه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ناپسند داشتن . 2 - ناخواسته به کاری واداشتن .
-
اعتداد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به حساب آوردن . 2 - (مص ل .) اعتماد داشتن .
-
امجاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (مص م .) 1 - بزرگ داشتن ، به بزرگی ستودن . 2 - بسیار بخشیدن .