کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوستهپوستهشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پوسته
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - بیرونی ترین بخش پوست . 2 - پوشش اندام های درونی بدن . 3 - بخش کوچکی از پوست که یاخته های آن مرده است و از بقیة پوست جدا می شود. 4 - پوشش بیرونی دانه .
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شَ دِّ یا دَُ) (اِ.) 1 - چندرشته نخ به هم پیچیده ک به یک اندازه آن ها را بریده باشند. 2 - ریشه و طره . 3 - رشته ای که دانه های گرانبها را بدان کشیده و به گردن یا جامه آویزند.
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شُ دِ یا دَ) (ص مف .) 1 - گشته ، گردیده . 2 - انجام یافته . 3 - رفته ، گذشته .
-
شده بند
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ یا دِ . بَ) تاریخ نویس ، مورخ .
-
گم شده
فرهنگ فارسی معین
(گُ. شُ دِ) (ص .) واقع در جایی نامعلوم یا فراموش شده .
-
فلان فلان شده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ . شُ دِ) [ ع - فا. ] (ص .)نوعی دشنام ، خلاصه ای از چند فحش و ناسزا.
-
جستوجو در متن
-
ققسی
فرهنگ فارسی معین
(قُ) (عا.) (اِ.) وقتی که اناری را به چند بخش تقسیم کنند، هر تکة آن را که شامل چند دانه با پوستة سفید آن است ققسی گویند.
-
گسل
فرهنگ فارسی معین
(گُ سَ) (اِ.) شکست در بخشی از پوستة جامد زمین که باعث جابه جایی چینه ها می شود.
-
اگزما
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری جلدی که عوارض آن عبارت است از تورم پوست و سرخ شدن آن و بروز تاول های ریز که بعد از پوسته شدن خارش بسیار دارد و گاهی تاول ها آب پس می دهد.
-
انچوچک
فرهنگ فارسی معین
(اَ چَ) (ص .) 1 - هر چیز کوچک و خرد. 2 - آدم کوتاه قد. 3 - دانه ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن می باشد.
-
پرپری
فرهنگ فارسی معین
(پِ پِ) (ص .) 1 - هر چیز نازک و پوسته مانند. 2 - کبوتر ماده ای که پر و دمش را قیچی بزنند و با آن کبوتران نر را به بام خانه خوانند.
-
زلزله
فرهنگ فارسی معین
(زِ لْ زِ لِ) [ ع . زلزلة ] 1 - (اِمص .) لرزش . 2 - (اِ.) تکان و جنبش شدید یا خفیف پوستة کرة زمین .
-
گردو
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) تیره ای از گیاهان دولپه ای بی گلبرگ با میوة کوچک و کروی دارای پوسته ای سخت و ضخیم که مغز آن خوراکی و پُر روغن است .
-
پوسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = پوسته : 1 - پوستکی بسیار نازک جدا شده از چیزی ، ورقه ، صحیفه ، پشیزه . 2 - قطعات سفید و نازکی که هنگام شانه کردن موی سر - - زمانی که چرک باشد - - فرو ریزد، شوره 3 - تو، تا، لا.