کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
په به پهلو درآمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برزدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پهلو به پهلو زدن . 2 - برابری و همسری کردن .
-
خزیدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - روی سینه و شکم خود را به روی زمین کشیدن . 2 - آهسته به جایی درآمدن و در کنجی نهان شدن .
-
غلت
فرهنگ فارسی معین
(غَ لْ) (اِمص .) گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر.
-
چوخیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) لغزیدن ، به سر درآمدن و افتادن .
-
سکندر
فرهنگ فارسی معین
(س کَ دَ) (اِ.) لغزیدن ، به سر درآمدن .
-
تلون
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) رنگ به رنگ گشتن ، هر لحظه به رنگی درآمدن .
-
تقطر
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ طُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - چکیدن ، چکیده شدن . 2 - به پهلو افتادن .
-
یک پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) 1 - (ص .) (عا.) لجوج ، یک دنده . 2 - (اِ.) به یک طرف دراز کشیدن .
-
اهتزاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به حرکت درآمدن . 2 - جنبیدن . 3 - (اِمص .) شادی .
-
پاتیل شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) از مستی به کلی از پا درآمدن .
-
تجسد
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .) جسمیت یافتن ، به صورت جسم درآمدن .
-
خضر
فرهنگ فارسی معین
(خَ ضَ) [ ع . ] (مص ل .) سبز شدن ، به رنگ برگ درخت درآمدن .
-
زه زدن
فرهنگ فارسی معین
(زِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) از پا درآمدن ، از میدان به در رفتن .
-
حمایل
فرهنگ فارسی معین
(حَ یِ) [ ع . حمائل ] (اِ.) 1 - بند شمشیر و آن چه به شانه و پهلو آویزند. 2 - قرآن کوچکی که به بغل آویزند.
-
لک شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) (عا.) رنگ نقطه ای از پارچه یا جامه به سببی به رنگ دیگر درآمدن ، لکه دار شدن .