کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
په آن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دور
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) آن چه از ما فاصله ای زمانی یا مکانی دارد.
-
آن
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ضم .) ضمیر اشاره برای دور. مق این .
-
ازیرا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] حرف ربط مرکب ، زیرا، از آن جهت .
-
تبر
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) [ په . ] (اِ.) ابزاری فولادی که با آن هیزم ، چوب و مانند آن را خرد می کنند.
-
استانداری
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ په . ] (اِ.) اداره ای که کارهای یک استان در آن جا انجام می شود.
-
روی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) فلزی خاکستری رنگ که از آن در ساختن ظروف استفاده می کنند.
-
شانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ په . ] ابزاری دندانه دار که با آن موی یا ریش را مرتب کنند.
-
گاهواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ په . ] (اِ.) گهواره ، وسیله ای که کودک را در آن می خواباندند.
-
ناامید
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ په . ] (ص .) 1 - آن که امید ندارد. 2 - درمانده ، بیچاره .
-
هاون
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] (اِ.) ظرفی آهنی یا سنگی که در آن چیزی را می کوبند یا می سایند.
-
آمارگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ په . ] (ص .) آن که مأمور انجام دادن امور آمار است ، مأمور احصائیه .
-
بوستان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) 1 - جایی که گل های خوشبو در آن بسیار باشد. 2 - باغ مصفا.
-
دارو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - آن چه پزشک برای درمان بیمار تجویز می کند. 2 - درمان .
-
داغ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن .
-
دشمن
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ) [ په . ] (اِ.) آن که بد فرد دیگری را خواهان است ؛ عدو.