کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنههای سبکشناختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پهنه باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) با پهنه بازی کردن .
-
جستوجو در متن
-
سواری
فرهنگ فارسی معین
(س َ ) (اِمص .) 1 - سوار بودن .2 - تسلط ، چیرگی . 3 - اتومبیل های سبک ، اتومبیل های غیر از کامیون و باربری .
-
مقطعات
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ طَّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جامه های کوتاه . 2 - شعرهای کوتاه و سبک وزن .
-
جیپ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی اتومبیل محکم و سبک که برای گذشتن از جاده های ناهموار ساخته شده است .
-
مکالئوم
فرهنگ فارسی معین
(مِ لِ ئُ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی کفپوش پلاستیکی سبک وزن در رنگ ها و طرح های گوناگون .
-
مدرنیزه
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ زِ) [ انگ . ] (ص .) مجهز یا نوسازی شده با وسیله ها، اسباب های سبک با کاربرد امروزی .
-
اپرت
فرهنگ فارسی معین
(اُ پِ رِ) [ فر. ] ( اِ.) نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگ های عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبة شوخ و شاد داشته باشد.
-
استیل
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ فر . ] ( اِ.) 1 - شکل ، فرم ، اندازه . 2 - نوعی مبل به سبک قدیم فرانسه . 3 - شیوه ای (معمولاً منحصر به فرد) در انجام مهارت های ورزشی .
-
چوب پنبه
فرهنگ فارسی معین
(پَ بِ) (اِمر.) نوعی چوب سبک که از پوست درختان مخصوص به اندازه های مختلف سازند، و برای بستن سر بطری و مانند آن به کار برند.
-
کابین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - اتاقکی که از مصالح سبک ساخته شده باشد. 2 - هر یک از اتاق های داخلی کشتی ، جایگاه مخصوص خلبان در هواپیما و مانند آن . (فره ).
-
بادبادک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) ( اِ.) بازیچه ای با یک چارچوب سبک و پوششی نازک از کاغذ یا مادة دیگر که به رنگ ها و شکل های گوناگون می سازند، گاه دنباله ای از حلقه های کاغذ رنگی بر آن می چسبانند، یک سرش را به ریسمان بلندی می بندند و در هوای بادی به پرواز درمی آورند.
-
بمب
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ فر. ] ( اِ.) محفظه ای پر شده از مواد منفجره که پس از پرتاب و برخورد با هدف منفجر می شود. ؛ ~ آتش زا بمبی پر شده با مخلوطی از بنزین ژلاتینی شده و مجهز به یک چاشنی . ؛ ~ خوشه ای بمبی شامل تعداد زیادی بمب های کوچک که هنگام فرود در منطقة وسیعی ...
-
استخوان
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می شوند. در وسط استخوان مادة نرمی...