کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پهلوگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - پهلو، جنب . 2 - کنار.
-
جنب
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پهلو، کنار. 2 - سمت .
-
عطف
فرهنگ فارسی معین
(عِ طْ) [ ع . ] (اِ.) جانب ، پهلو، کرانه .
-
غلت
فرهنگ فارسی معین
(غَ لْ) (اِمص .) گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر.
-
آهوپا
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (ص مر.) بنا یا خانة شش پهلو، خانة شش ضلعی .
-
آبگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - تالاب ، استخر. 2 - پهلو، زیر دنده . 3 - مثانه .
-
بغل
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - پهلو، کنار. 2 - جانب ، طرف .
-
ور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - بغل ، پهلو. 2 - سینه . 3 - کمر.
-
کناغ
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - کرم ابریشم . 2 - تار عنکبوت . 3 - کنار، پهلو.
-
مسدس
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) شش پهلو، شش ضلعی ، شش تایی .
-
اسبل
فرهنگ فارسی معین
(اُ بُ) (اِ.) (عا.) 1 - سپرز، طحال . 2 - ورمی که در پهلو بوجود آید.
-
تقطر
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ طُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - چکیدن ، چکیده شدن . 2 - به پهلو افتادن .
-
جانب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پهلو، طرف . 2 - سوی ، جهت . 3 - ناحیه . ج . جوانب .
-
خرمدان
فرهنگ فارسی معین
(خُ رَ) (اِمر.) کیسه ای چرمین که درویشان و مسافران بر پهلو بندند و پول و اشیاء دیگر را در آن ریزند.
-
حمایل
فرهنگ فارسی معین
(حَ یِ) [ ع . حمائل ] (اِ.) 1 - بند شمشیر و آن چه به شانه و پهلو آویزند. 2 - قرآن کوچکی که به بغل آویزند.